غمگین

ساخت وبلاگ

امکانات وب

بقيه ى آدمارو نميدونم
ولى من مدام  دارم خودمو گول ميزنم.!
وقتى كه تنهايى توى اطاقمو جز خودم و خدا هيچ كس اونجا نيست براى هزارمين بار شمارت رو ذخيره ميكنم،چون شمارت رو پاك كرده بودم كه بگم تو اصلا برام مهم نيستى!.
تنهايى به عكست نگاه ميكنم..
تنهايى دلم ضعف ميره واسه ژستى كه گرفتى..
واسه چشمات كه مخاطب عاشقانه هاى منن..
واسه صدات كه از تويه عكس ميشنومش..
واسه عطرت كه حسش ميكنم..
واسه خود خودت..
اما چند دقيقه ى بعد دوباره شمارت رو پاك ميكنم
چون بگم تو واسه من مهم نيستى.!
.
جز من و خدا هيچ كس اونجا نبود..
من كيو دارم گول ميزنم.؟!

******

من واسه تك تك روزاى پاييز رويا بافتم...خيالبافى كردم و عاشقتر شدم
براى مهرى كه بى مهر داره ميگذره و چشمش به مهرِ توئه
واسه آبان و زيبايى قلب فصل عاشقانه ها
براى آذرى كه ته تغارى پاييزه ولى شكوه و زيبايى بلندترين شب سال رو يدك ميكشه
براى هر روزِ پاييز يه روياى دست نخورده مونده از بودن هاى من و تو...
ميبينى منِ اميدوارِ منتظر و صبور رو...؟
كه حتى تا روز آخر پاييز رو به انتظار ميشينه؟
با خودت فكر كن كدوم دختر عاشقى نود تا روياى ناب و عاشقانه ميسازه براى معشوقش...
حتى به اينم فكر كن كه اگه شريك روياهام نشى...يه عالمه خيالبافى،دست نخورده باقى ميمونه...اين روياها فقط و فقط حق منه اونم با تو
هيچكس هيچوقت اجازه نداره قدم بذاره تو عاشقانه هايى كه من ساختمش...
جز تو

******

آن روزها که تک تک سلول هایم با عشق عجین شده بود فکر میکردم ماندن به پای یک آدم رفته که حتی اتفاقی هم یاد من نمیفتد نهایت عاشقی کردن است...
این روزها که زندگیم روی منطق پیش میرود اما...
اینکه مینشینیم برای یک آدم رفته زانوی غم بغل میگیریم و خواب و خوراک را برای خودمان حرام میکنیم،
و خط میکشیم روی آینده و چنان غرق میشویم در گذشته که انگار نگذشته،
اشتباه محض است...
این را منی میگویم که یک نفر کل جوانی و آینده و تار های سیاهم را توی چمدانش با خودش برد و حتی دیگر یادش نیامد که زندگی یک نفر را با رفتنش به تاراج برده...
عشق تا یک جایی عشق است،
تا آنجایی که حالت خوب باشد  و خنده هایت از ته دل،تا آنجایی که به زن زیبایی میبخشد و مرد را شجاع میکند...
عشق تا آنجایی خوب است که زندگی میدهد،نه آنکه حق زندگی را سلب میکند...
عشق تا آنجایی عشق است که اگر اشک می آید به چشمت از دردش باشد یا از خوشحالی
نه از غم رفتنش...
عاشق یک آدم رفته ماندن عاشقیت نیست
خیانت است به خودت و خودت...

******

یاد بگیرید
محکم بودن را
قوی بودن را
کوه و سنگ بودن را...
لازمتان می شود برای وقت هایی که
آدم های زندگیتان،
دستشان می رود روی نقطه ضعفتان
و دلتان را بند می کنند به نبودنشان...
یاد بگیرید که هیچ جای زندگی جواب محبت هایتان چیزی نمی شود که شما می‌خواهید
از من به شما نصیحت،
قوی بودن را یاد بگیرید
برای تمام روزهایی که قرار است
تنتان بلرزد، از آدم هایی که قلبتان را می لرزانند!

******

زمان که بگذره، همه چی درست میشه ...» 
این بزرگترین دروغی هست که تو زندگی شنیدم. درسته با گذر زمان خیلی چیزا درست میشه ،مثلا مشکلاتی که تو گذشته فکر می کردم بزرگترین مشکل دنیاست حالا واسم خیلی کوچیکه، یا حتی آرزوهایی که تو کودکی داشتم و برآورده نمی شد، حالا برآورده شدنشون ساده ترین کار دنیاست،یا حتی اتفاق هایی که تو گذشته ناراحتم می کرد حالا با فکر کردن بهشون خنده م می گیره...چون گذر زمان تعریف مشکلات،آرزو ها و اتفاقات خوب و بد رو تو ذهن آدم تغییر میده ...
اما گذر زمان زورش به همه چی نمی رسه ... هر چیزی رو نمی تونه کمرنگ کنه ... بعضی از اتفاقات تو زندگیم هستن که حتی اگه صد سال هم بگذره هرگز تو ذهنم کمرنگ نمیشن... انگار همین دیروز، همین چند ساعت پیش اتفاق افتادن... تو ذهنم، تو قلبم زنده هستن ...نفس می کشن! بعضی از آدم ها، بعضی از اتفاقات، بعضی از لحظات انقدر قدرت دارن که وقتی به نبودنشون فکر می کنم ، همه ی وجودم پر از حسرت میشه... حسرتی که با گذشت زمان فقط عمیق تر میشه...همین...

******

چـــایــت را بــــنوش ..
نگــــرانِ فـــــردا نــــــباش !
از گنــــدمـــزارِ مـن و تــــو ..
کـــاهــی مــی مــانـــد !
بـــــــرایِ بـــــادهــــا !
.
.
.

مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..
و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را ! ببخشیـد !
کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!

.
.
.
تقــویمِ امـسال هـــم..
بـا تقـــویــمِ پــارسال..
هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..
وقتـی..
زنـــدگی..
تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..
تعــطــــــیل اسـت !

.
.
.
بالاتر از سیاهی هم “رنگ” هست …
مثل رنگ این روزهای من !
.
.
.
هــر کــس از ایــن دنـیــا چـیـزی بـرمـیـدارد …
من امـا فـقـطـ ؛
دسـتـــ بــرمــیــدارمــ !
.
.
.

این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است
با تیغِ کُند
.
.
.
صندوق صدقات نیست دل من
که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی
و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای . . .
.
.
.
خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛
بس که هرکی به من رسید منو دور زد …

.

.

.

نمـــــیـدانــــی ،
چه دردی دارد !
وقـــتـی ..
حــــالـم ..
در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …!
.
.
.
آن روزها که با او بودن برایم آرزو بود “تمام شد”!
امروز با او بودن یا نبودن فرقی ندارد!
.
.
.
بــاران ..
فـــقط ..
همین جایی از قصّه ،
که من ایستاده ام می بـــارد !
دو قدم این طرف تر ..
دو قدم آن طــرف تر ..
همیشه آفــتـاب است !
.
.
.
یــک روزی ..
بـه هـــر دلـــیلی ..
اگــر از تــه ِ قــلب ِتـــان خــندیــدیــد ..
لطـــفـا”،
بـــرای ِ من هـــم تـــعریــف کنـــید !

.
.
.

هــر کس ..
یـا شب میمیـــرد ،
یــــا روز ..
مـــن ؛
شبـانــه روز !
.
.
.
وقـتـی ..
خــواب ..
بــــرایِ فــــرار از “بیــــداری” بـــاشـد !
تمــــــام شـــده ای !
.
.
.
تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکند
.
.
.
این روز ها خیلی ها زندگی نمی کنند !
فقط ادامه می دهند !
.
.
.
امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام . . .
.
.
.
اگر گریــه نمیکنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !
مــن مـــــرد هستم …
تنهـاییــ قـدم زدنم از گریـه کردنـ دردنـاکــــ تـــر استـــ
.
.
.
من ؛
از این منـی ،
که هر لحظه دلتنگِ توست …
مُتنفـــــــــرم !
.
.
.
بَهاے ِ با تو بودَنـ بس ناجوانمردانه
سَنگیـــن استــ…
درآمَدِ روحـ ِ من ناچیز تر از اینهاستـ…

جوک...
ما را در سایت جوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehkord7997 بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 5:46